گاهی چقدر آرزوی یک دست دارم که وقتی تنها و غمگین گوشه ای ایستادم از پشت بیایدو دور کمرم حلقه شود....
گاهی چقدر محتاجِ یک نگــاهم ، با دو چشم که چشم از چشمهام بر ندارد حتی لحظه ای ...
گاهی چقدر آرزوی یک آغوش دارم که بیاید....باشد و بماند .....و ترس از نبودنش ، ترس از رفتنش ، ترس از دست دادنش، لحظه های خوب بودنش را خراب نکند....
آه...
این گــاه ها چقدر زیاد می شود گاهی ...
نظرات شما عزیزان: